تبلیغات

javahermarket




 

 
کمک حسابدار
توضیحاتی مختصر در مورد نرم افزارهای حسابداری
 
 
سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 16:43 ::  نويسنده : vali.kh

کسب درآمد اینترنتی
 


 


 

 



 کسب درآمد فوق العاده از وبلاگتون    
  

اگه وبلاگ داری حتما این مطلب دنبال کن

از تک تک بازدید کننده های وبلاگت می تونی درآمد کسب کنی به شرطی که روزی نیم ساعت تا یک ساعت وقت بذاری حتما به نتیجه میرسی 

تبلیغات پرشین هیت به طوری که بار هر کلیک 600ریال به حساب شما واریز می کنه این واقعا یه رقم فوق العاده است چون تو سایت های دیگه 200ریال و نهایتا 300ريال تا دیر نشده ثبت نام کن  

چگونه شروع کنم ؟
به بخش "دریـافت کــد تبلیغ" بروید و درآنجا کد تبلیغات ناحیه مناسب با طراحی وبسایت و سلیقه خود را در فرمت جاوا اسکریپت بردارید (کپی کنید) و در قالب وبسایت خود قرار دهید

چگونه کسب درآمد میکنم ؟
بعد از به نمایش درآمدن تبلیغات در سایت شما بازدیدکنندگان شما در صورتی که تمایل داشته باشند روی تبلیغات کلیک کرده و به سایت مقصد منتقل میشوند ، در ازای این کلیک تا 600 ریال به حساب کاربری شما افزوده میشود ، بعد از رسیدن این مبلغ به حداقل پرداخت می بایست به بخش "مشاهده درآمـدها" رفته و درخواست پرداخت پورسانت خود را ثبت کنید
همچنین در ازای معرفی سیستم پرشین هیت به دوستان و یا دیگر وبمستر ها با لینک اختصاصی خود (موجود در بخش "دریـافت کــد تبلیغ") 15% از کل درآمد آنها نیز بودن نیاز به ثبت هیچگونه درخواستی به حساب شما واریز خواهد شد

برای ثبت نام روی لینک زیر کلیک کنید:

http://persianhit.ir/?section=user&action=register&t=pub&fer=23893



مشکل ازدواج در دوران فردوسی 

گویا در دوران حماسه سرای بزرگ فردوسی مشکل ازدواج یا بهتر بگویم پیدا کردن یک مرد پولدار و مناسب وجود داشته است تا آنجا که قلب شاعر از این وضعیت به درد آمده و بر تفکراتش اثر گذاشته و این چنیین از روزگار شکوه می کند

آنجا که نباشد امید به شوی          زگهوار تا گور دانش بجوی 



با ثبت وبلاگتون در پرشین هیت 5000تومان جایزه بگیرید و با هر کلیک 600ریال دریافت کنید

این رقم قابل توجهی چون تو سایت های دیگه حداکثر 20 تا 30 تومان می باشد که در این سایت حدود دو سه برابر سایت های دیگه می تونی کسب درآمد کنی

برای عضویت روی لینک کلیک کنیدhttp://persianhit.ir/?section=user&action=register&t=pub&fer=23893



2 فروردين 1392برچسب:, :: 10:0 ::  نويسنده : vali.kh

ارزش مغز

پزشک جراح در حالی كه قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم كه باید حامل خبر بدی براتون باشم، تنها امیدی كه در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه."
"
این عمل، كاملا در مرحله أزمایش، ریسكی و خطرناكه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره، بیمه كل هزینه عمل را پرداخت میكنه ولی هزینه مغز رو خودتون باید پرداخت كنین."اعضاء خانواده در سكوت مطلق به گفته های دكتر گوش می كردند، بعد از مدتی بالاخره یكیشون پرسید :"خب، قیمت یه مغز چنده؟"دكتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یك زن و 200$ برای مغز یك مرد."موقعیت ناجوری بود، خانمهای داخل اتاق سعی می كردند نخندند و نگاهشون با آقایان داخل اتاق تلاقی نكنه، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند !بالاخره یكی طاقت نیاورد و سوالی كه پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید كه : "چرا مغز خانمها گرونتره؟"دكتر با معصومیت بچه گانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد كه : "این قیمت استاندارد مغزه!"ولی مغز آقایان چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر!"

 



2 فروردين 1392برچسب:, :: 10:0 ::  نويسنده : vali.kh

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.
آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:
« کدام لاستیک پنچر شده بود؟»

 



2 فروردين 1392برچسب:, :: 10:0 ::  نويسنده : vali.kh

مردي ديروقت ‚ خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را ديد كه در انتظار او بود.

سلام بابا ! يك سئوال از شما بپرسم؟

- بله حتمآ. چه سئوالي؟

- بابا ! شما براي هرساعت كار چقدر پول مي گيريد؟

مرد با ناراحتي پاسخ داد: اين به تو ارتباطي ندارد. چرا چنين سئوالي ميكني؟

- فقط ميخواهم بدانم.

- اگر بايد بداني ‚ بسيار خوب مي گويم : 20 دلار

پسر كوچك در حالي كه سرش پائين بود آه كشيد. بعد به مرد نگاه كرد و گفت : ميشود 10 دلار به من قرض بدهيد ؟

مرد عصباني شد و گفت : اگر دليلت براي پرسيدن اين سئوال ‚ فقط اين بود كه پولي براي خريدن يك اسباب بازي مزخرف از من بگيري كاملآ در اشتباهي‚ سريع به اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اينقدر خودخواه هستي. من هر روز سخت كار مي كنم و براي چنين رفتارهاي كودكانه وقت ندارم.

پسر كوچك‚ آرام به اتاقش رفت و در را بست.

مرد نشست و باز هم عصباني تر شد: چطور به خودش اجازه مي دهد فقط براي گرفتن پول از من چنين سئوالاتي كند؟

بعد از حدود يك ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شايد با پسر كوچكش خيلي تند و خشن رفتار كرده است. شايد واقعآ چيزي بوده كه او براي خريدنش به 10 دلار نياز داشته است. به خصوص اينكه خيلي كم پيش مي آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند.

مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد.

- خوابي پسرم ؟

- نه پدر ، بيدارم.

- من فكر كردم شايد با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولاني بود و همه ناراحتي هايم را سر تو خالي كردم. بيا اين 10 دلاري كه خواسته بودي.

پسر كوچولو نشست‚ خنديد و فرياد زد : متشكرم بابا ! بعد دستش را زير بالشش برد و از آن زير چند اسكناس مچاله شده در آورد.

مرد وقتي ديد پسر كوچولو خودش هم پول داشته ‚ دوباره عصباني شد و با ناراحتي گفت : با اين كه خودت پول داشتي ‚ چرا دوباره درخواست پول كردي؟

پسر كوچولو پاسخ داد: براي اينكه پولم كافي نبود‚ ولي من حالا 20 دلار دارم. آيا مي توانم يك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بياييد؟ من شام خوردن با شما را خيلي دوست دارم ...



داستان کامیون حمل زباله

 

روزی من با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد!

راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد به ما فریاد زدن. راننده تاکسی ام فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد و منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد.

ادامه داستان در ادامه مطلب


 



ادامه مطلب ...


1 فروردين 1392برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : vali.kh

تنها بازمانده‌ي يك كشتي شكسته به جزيره ي كوچك خالي از سكنه اي افتاد.او با دلي لرزان دعا كرد كه خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال ياري رساني از نظر مي گذراند كسي نمي آمد.سر انجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها كلبه اي بسازد تا خود را از عوامل زيان بار محافظت كند و دارا يي هاي اندكش را در آن نگه دارد.
اما روزي كه براي جستجوي غذا بيرون رفته بود به هنگام برگشتن ديد كه كلبه اش در حال سوختن است و دودي از آن به سوي آسمان ميرود.متاَسفانه بدترين اتفاق ممكن افتاده و همه چيز از دست رفته بود.از شدت خشم و اندوه در جا خشكش زد.فرياد زد: "خدايا تو چطور راضي شدي با من چنين كاري بكني؟"
صبح روز بعد با بوق كشتي اي كه به ساحل نزديك مي شد از خواب پريد.كشتي اي آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته از نجات دهندگانش پرسيد:"شما ها از كجا فهميديد من در اينجا هستم؟"آنها جواب دادند:" ما متوجه علايمي كه با دود مي دادي شديم."



1 فروردين 1392برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : vali.kh

بیسکویت و دیگر هیچ

يك زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.

چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود ، تصميم گرفت براي گذراندن وقت كتابي خريداري كند. او يك بسته بيسكويت نيز خريد.

او بر روي يك صندلي دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن كتاب كرد.

در كنار او يك بسته بيسكويت بود و در كنارش مردي نشسته بود و داشت روزنامه مي خواند.

وقتي كه او نخستين بيسكويت را به دهان گذاشت ، متوجه شد كه مرد هم يك بيسكويت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.

پيش خود فكر كرد: «بهتر است ناراحت نشوم ، شايد اشتباه كرده باشد.»

ولي اين ماجرا تكرار شد. هر بار كه او يك بيسكويت برمي داشت ، آن مرد هم همين كار را مي كرد. اين كار او را حسابي عصباني كرده بود ولي نمي خواست واكنش نشان دهد.

وقتي كه تنها يك بيسكويت باقي مانده بود ، پيش خود فكر كرد:

«حالا ببينم اين مرد بي ادب چه كار خواهد كرد؟»

مرد آخرين بيسكويت را نصف كرد و نصفش را خورد.

اين ديگه خيلي پررويي مي خواست!

او حسابي عصباني شده بود.

در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام كرد كه زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن كتابش را بست ، چيزهايش را جمع و جور كرد و با نگاه تندي كه به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.

وقتي داخل هواپيما روي صندلي اش نشست ، دستش را داخل ساكش كرد تا عينكش را داخل ساكش قرار دهد و ناگهان با كمال تعجب ديد كه جعبه بيسكويتش آنجاست ، باز نشده و دست نخورده!

خيلي شرمنده شد!!

از خودش

بدش آمد . . .

يادش رفته بود كه

بيسكويتي كه خريده بود را داخل ساكش گذاشته بود.

آن مرد بيسكويتهايش را با او تقسيم كرده بود ، بدون آنكه عصباني و برآشفته شده باشد . . .

 

 



1 فروردين 1392برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : vali.kh

چند دوست دوران دانشجويي كه پس از فارغ التحصيلي هر يك شغل هاي مختلفي داشتند و در كار و زندگي خود نيز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان ديداري تازه كنند.

آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بيشتر حرف هايشان هم شكايت از زندگي بود. استادشان در حين صحبت آنها قهوه آماده مي كرد. او قهوه جوش را روي ميز گذاشت و از دانشجوها خواست كه براي خود قهوه بريزند.

روي ميز ليوان هاي متفاوتي قرار داشت; شيشه اي، پلاستيكي، چيني، بلور و ليوان هاي ديگر. وقتي همه دانشجوها قهوه هايشان را ريخته بودند و هر يك ليواني در دست داشت، استاد مثل هميشه آرام و با مهرباني گفت: بچه ها، ببينيد; همه شما ليوان هاي ظريف و زيبا را انتخاب كرديد و الان فقط ليوان هاي زمخت و ارزانقيمت روي ميز مانده اند.

دانشجوها كه از حرف هاي استاد شگفت زده شده بودند، ساكت بودند و استاد حرف هايش را به اين ترتيب ادامه داد: «در حقيقت، چيزي كه شما واقعا مي خواستيد قهوه بود و نه ليوان. اما ليوان هاي زيبا را انتخاب كرديد و در عين حال نگاه تان به ليوان هاي ديگران هم بود. زندگي هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جايگاه اجتماعي ظرف آن است. اين ظرف ها زندگي را تزيين مي كنند اما كيفيت آن را تغيير نخواهند داد.

البته ليوان هاي متفاوت در علاقه شما به نوشيدن قهوه تاثير خواهند گذاشت، اما اگر بيشتر توجه تان به ليوان باشد و چيزهاي با ارزشي مانند كيفيت قهوه را فراموش كنيد و از بوي آن لذت نبريد، معني واقعي نوشيدن قهوه را هم از دست خواهيد داد. پس، از حالا به بعد تلاش كنيد نگاه تان را از ليوان برداريد و در حاليكه چشم هايتان را بسته ايد، از نوشيدن قهوه لذت ببريد.»



1 فروردين 1392برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : vali.kh

در زمانهای گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد وبرای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد

بعضی از بازرگانان وندیمان ثرتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و............

نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه بود نزدیک سنگ شد وبا هر زحمتی که بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت وان را کناری قرار داد ناگهان کیسه ای دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود کیسه را باز کرد داخل ان سکه های طلا ویک یاداشت پیدا کرد

پادشاه نوشته بود:هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد

اگر دنیای ما دنیای سنگ است
بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است
اگر دنیای ما دنیای درد است
بدان عاشق شدن از بحررنج است

اگر عاشق شدن پس یک گناه است
دل عاشق شکستن صد گناه است



ثبت نام در بانک VirtaPayو دریافت 100دلار  

با ثبت نام در این بانک 100دلار جایزه دریافت کنید توضیحات بیشتر در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


آموزش حل مکعب روبیک 




ادامه مطلب ...


سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:Accounting,Accounting Articles, :: 11:40 ::  نويسنده : vali.kh

Accounting Articles in English 

This page is dedicated to English articles about Accounting

Accounting

Objective: Accounting system in which the process of collection, classification, recording, summarizing information and preparing reports and financial statements, accounting forms and specific models is performed. To beneficial owners and managers within the organization such as banks or Brvnsazmany, General Assembly intended or tax authorities can use this information. Therefore, no educated person, more so bookkeeper accountant. Because of reports of this group of people is not standard and not enough processing and account balance is greater. For example, an accountant can easily experiment between short-term assets and long-term difference is allowed or not know how foreign exchange transactions in record offices.

 



ادامه مطلب ...


شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, :: 21:31 ::  نويسنده : vali.kh

کسب درآمد واقعی از اینترنت 

شما هم می توانید از اینترنت پول دربیاورید به شرط این که حوصله داشته باشید در این روش که باید بر روی تبیلغات کلیک کنید نیاز به هیچ سرمایه گذاری نداره و درنتیجه ریسک کلاه برداری بودن صفر به شمار میره

برای ثبت نام و کسب اطلاعات اضافی روی لینک کلیک کنید  http://teobux.com/index.php?ref=valikh98      

درضمن شما می توانید با پیدا کردن زیر مجموعه به درآمد خود اضافه کنید بدون اینکه از سهم زیر مجموعه شما کم شود  

 


 



شنبه 26 اسفند 1391برچسب:ارور651 ADSL, :: 20:50 ::  نويسنده : vali.kh

ERORR 651 ADSL 

برای رفع این ارور که خیلی هم سیریشه باید چندتا اقدام انجام بدید:

به آدرسC:\Windows\System32\Drivers بعد سراغ فایل سیستمی raspppoe.sys(برای دانلود فایل روری نام فایل کلیک کنید) برید دقیقا مشکل همین فایل اما شما نمی تونید نه حذفش کنید نه تغییر نامش بدید حتی درحالت     سیف مد اما یه نرم افزار کم حجم هست که مشکل شما رفع می کنه Unlocker  (برای دانلود فایل روری نام فایل کلیک کنید) این نرم افزار دانلود کنید بعد نصبش کنید بعد سراغ فایل مورد نظر برید و روی فایل راست کلیک کنید و و  با استفاده از نرم افزار  اسمش را تغییر بدید  مثل:raspppoe2.sys  اما حذفش نکنید چون در صورت سازگار نبودن فایل جدید فایل قبلیتون  داشته باشید   بعد همین فایل را از اینترنت دانلود کنید و کپی کنید توهمون مسیر قبلی حال یه ریستارت کنید مشکلتون حل می شه


 

 



پروژه کارآفرینی با موضوع پرورش گاوشیری(صنعتی)

این هم پروژه کارآفرینی با موضوع پرورش گاوشیری(صنعتی) فایل:Word حجم:64kb


این پروژه آماده دانلود و استفاده کردن شما می تونید فایل دانلود کنید و ازش استفاده کنید

لطفا نظراتتون بگید تا اشکالاتش را بدونم


 

هرگونه اشکال داشته درباره دانلود به ایمیل ارسال valikh84@yahoo.com 

قیمت:3000تومان

نحوه دریافت: برای درخواست ایمیل بزنید بعداز  واریز به حساب به ایمیل شما ارسال می شود

 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


سلام به وبلاگ من خوش آمدید هدف از ایجاد این وبلاگ بررسی نرم افزارهای حسابداری می باشد من تازه از بلاگفا کوچ کردم ببخشید اگه فعلا مطالب سایت کمه به زودی آپدیت می کنم
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کمک حسابدار و آدرس achelper.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان
تبلیغات


javahermarket






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 30
بازدید کل : 23807
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

                    
 
 
 


تبلیغات


javahermarket