| ||||
|
کمک حسابدار توضیحاتی مختصر در مورد نرم افزارهای حسابداری |
|||
پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:مشکل ازداوج فردوسی,فردوسی,زگهوار تا گور دانش بجوی,, :: 18:23 :: نويسنده : vali.kh
مشکل ازدواج در دوران فردوسی گویا در دوران حماسه سرای بزرگ فردوسی مشکل ازدواج یا بهتر بگویم پیدا کردن یک مرد پولدار و مناسب وجود داشته است تا آنجا که قلب شاعر از این وضعیت به درد آمده و بر تفکراتش اثر گذاشته و این چنیین از روزگار شکوه می کند آنجا که نباشد امید به شوی زگهوار تا گور دانش بجوی با ثبت وبلاگتون در پرشین هیت 5000تومان جایزه بگیرید و با هر کلیک 600ریال دریافت کنید این رقم قابل توجهی چون تو سایت های دیگه حداکثر 20 تا 30 تومان می باشد که در این سایت حدود دو سه برابر سایت های دیگه می تونی کسب درآمد کنی برای عضویت روی لینک کلیک کنیدhttp://persianhit.ir/?section=user&action=register&t=pub&fer=23893 2 فروردين 1392برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : vali.kh
پزشک جراح در حالی كه قیافه نگرانی به
خودش گرفته بود گفت :"متاسفم كه باید حامل خبر بدی براتون باشم، تنها امیدی
كه در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه."
2 فروردين 1392برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : vali.kh
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند
یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر
حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد
تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است.
بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای
او توضیح دهند.
2 فروردين 1392برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : vali.kh
مردي ديروقت ‚ خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را
ديد كه در انتظار او بود. 1 فروردين 1392برچسب:داستان کوتاه کامیون حمل زباله,داستان,داستان کوتاه,کامیون حمل زباله, :: 14:6 :: نويسنده : vali.kh
داستان کامیون حمل زباله
روزی من با یک تاکسی به فرودگاه می رفتم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد! راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد به ما فریاد زدن. راننده تاکسی ام فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد و منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد. ادامه داستان در ادامه مطلب ادامه مطلب ... 1 فروردين 1392برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : vali.kh
تنها بازماندهي يك كشتي شكسته به جزيره ي كوچك خالي از سكنه اي
افتاد.او با دلي لرزان دعا كرد كه خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال
ياري رساني از نظر مي گذراند كسي نمي آمد.سر انجام خسته و از پا افتاده موفق شد از
تخته پاره ها كلبه اي بسازد تا خود را از عوامل زيان بار محافظت كند و دارا يي هاي
اندكش را در آن نگه دارد. 1 فروردين 1392برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : vali.kh
بیسکویت و دیگر هیچ يك زن جوان در سالن فرودگاه
منتظر پروازش بود.
1 فروردين 1392برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : vali.kh
چند دوست دوران دانشجويي كه پس از فارغ التحصيلي هر يك شغل هاي مختلفي
داشتند و در كار و زندگي خود نيز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به دانشگاه سابق
شان رفتند تا با استادشان ديداري تازه كنند. 1 فروردين 1392برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : vali.kh
در زمانهای گذشته پادشاهی تخته
سنگی را در وسط جاده قرار داد وبرای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را در
جایی مخفی کرد
درباره وبلاگ سلام به وبلاگ من خوش آمدید هدف از ایجاد این وبلاگ بررسی نرم افزارهای حسابداری می باشد من تازه از بلاگفا کوچ کردم ببخشید اگه فعلا مطالب سایت کمه به زودی آپدیت می کنم آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |
| ||||
|